شبهای تنهایی

اشعارو خبرهای تازه

شبهای تنهایی

اشعارو خبرهای تازه

یک شعر زیبا از سهراب

شب سردی است ومن افسرده.

راه دوری است وپایی خسته.

تیرگی هست وچراغی مرده.

میکنم .تنها.ازجاده عبور:

دور ماندند زمن آدم ها.

سایه ای از سر دیوار گذشت.

غمی افزود مرا بر غم ها.

فکر تاریکی و این ویرانی

بی خبر آمد تا با دل من

قصه ها ساز کند پنهانی .

نیست رنگی که بگوید بامن

اندکی صبر .سحر نزدیک است.

هر دم این بانگ بر آرم از دل:

وای این شب چقدر تاریک است

خنده ای کو که به دل انگیزم؟

قطره ای کو که به دریا ریزم؟

صخره ای کو که بدان آویزم ؟

مثل این است که شب نمناک است.

دیگران را هم غم هست به دل .

غم من .لیک .غمی غمناک است.